... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۳

کم کم دارم به نبودش عادت می کنم

و چه بد عادت کردنی است این

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۴:۳۳

«امیر کبیر پس از شنیدن خبر ابقای شاهزاده موثق‌الدوله به حکومت قم، نامه جالبی به ناصرالدین شاه با این مضمون می‌نویسد: «قربانت شوم، الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله، حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده ‌بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمی‌شود. زیاده جسارت است، تقی

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۳

این روزا اتفاقات زیادی برام افتاده


موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۱

کوچیک که بودم پدرم شبا که از سر کار می اومد خونه با خودش خوراکی برام می خرید. یه دوستی داشت به اسم حسین که سر چهارراه فردوسی یه سوپری داشت، هر وقت خوراکی جدیدی وارد بازار می شد از طریق دوستش به خورد ما داده می شد که ببینیم به به هست یا آه آه .

اون موقع ها یه مرضی داشتم - البته بازم دارمش - که هر موقع یه چیزی شبیه اسمارتیز یا پاستیل برام می خرید از هر رنگش یکی می داشتم کنار فعلا نخورمشون. قرمز، سبز، زرد، صورتی، سفید و ... از هر کدوم حداقل یکی و به تعداد مساوی. دلیلش هم این بود که نمی خواستم لذت اسماتیز قرمز رنگ رو فراموش کنم، اسماتیز سبز و زرد و آبی هم به همین دلیل. هر کدومشون یه قشنگی خاصی برام داشتند که وقتی کنار هم می ذاشتیشون عالی می شدند. حیف نبود این جمع با نبود یکیشون ناقص باشه؟
وقتی شروع می کردم به خوردن آخرین نماینده ها دلم می گرفت. اینکه دارم آین مجموعه زیبا رو از دست می دم و اینکه دارم به ته خط می رسم کامم رو تلخ می کرد اما شیرینی اسمارتیز بعدی تلخی رو شیرین می کرد. یه جورایی کامم گرگ و میشی بود.

الآن هم یه همچین حسی دارم. وقتی فکر می کنم به پارسال خودم که تو همچین روزایی چیکار می کردم چه حالی داشتم، با تمام نا خوشی هاش یه لبخند ته دلم نقش می بنده که فعلا پدر دارم. هر سال برام ۳۶۵ اسماتیز با ۳۶۵ تا رنگ مختلفه.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۰

آدما دو دسته اند:

دسته اول اونایی هستند که از من پولدارترند که همه شون دزد و حروم خورند.

دسته دوم هم اونایی هستند که وضع مالی شون از من بدتره که خب اونا هم بلا شک بی عرضه و دست و پا چلفتی اند.

خودم هم از توی دسته سوم دارم براتون بای بای می کنم.


با تشکر

نیم رخ

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۱

امروز نیمه دوم و کوارتر سوم و چهارم آزمون جامع رو دادم.

هر چقدر کوارتر سوم خوب بود، کوارتر چهارم افتضاح بود. مغزم در مقیاسی هنگ کرده بود که نمی تونست مساحت یک سطح رو تشخیص بده.

می دونم که کوارتر چهارم رو نمی افتم اما آبروم پیش استاد رفت :(

نگرانی اصلی از کواتر دومه که هفته پیش برگزار شد. خوب حساب کتاب که می کنم میبینم افتادم!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۴
موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۰

تصمیم داشتم همتونو به رستوران و کافی شاپ دعوت کنم

 

 .

 

 .

 

 .

 

 بعد با خودم گفتم 

 

 به یه چیزی دعوتتون کنم که سودی هم براتون داشته باشه

 

 رستوران و کافی شاپ که چاقتون میکنه

 

 .

 

 پس تصمیم گرفتم شما رو به ایمان، تقوا و عمل صالح دعوت کنم :)

 

 باشد که رستگار شوید!

______________________________________________________________________

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۶