... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی

بودنتان از ندانستن های ماست...

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۳۵ ب.ظ

اینکه معلمان را مأمور کرده اید، آثار برجام را ببینند و کودکان معصوم را با آن آشنا کنند، خوب است اما بد نیست قبل از آثار برجام، چیزهای دیگری را نیز یادِ این طفلکان بی خبر از همه جا بدهند...

مثلا اینکه برایشان از انقلاب بگویند و از اینکه رژیم گذشته چه داشت و چه نداشت و برای رهایی از آنچه داشت و رسیدن به آنچه نداشت، انقلاب کردیم...

از این بگویند که انقلاب کردیم تا دیگر عزت را در ژاندارمی منطقه و آمار سفرهای چشم آبیها و لبخندهای کدخدا نبینیم...

از اینکه اصلا انقلاب کردیم تا کدخدا را، کدخدا نبینیم...

از آرمانها بگویند... از اینکه در مراممان نیست در گوشه ای از عالم آهی از سینه مظلوم برآید و صدای رسایش نباشیم و فریاد برنیاوریم و به یاریش نشتابیم و اگر قرار بر شمع روشن کردن است، پاریس را که می بینیم، زاریا را هم ببینیم، یمن را به یاد آوریم، بغداد را هم دریابیم...

از اینکه انقلاب کردیم تا چراغی که به خانه رواست، دیگر به مسجد حرام نباشد...

از شیطان بگویند و از فریب هایش و از اینکه کارش وعده دادن است و گام به گام به سوی ولایت خود کشاندن، و آن هنگام که تحت ولایتش درآمدی، زیر میز می زند و خط می کشد بر همه آنچه وعده داده بود و یادآوریت می کند که کار او فقط خواندن بود و گناه تو اجابت کردن...

بگویند از اینکه قرار بود دست التماسمان را نه به سوی شرق دراز کنیم و نه غرب، و اینکه هر وقت حقمان را گرفتند، چنگ و دندان نشانشان دهیم، نه اینکه تمام داشته هایمان را با لبخند تقدیمشان کنیم و به این شاهکارمان نمره ای کمتر از بیست ندهیم...

از عاشورا بگویند و از اینکه شکم های مملو از حقوق های نامشروع چطور گوشها را کر می کنند و شمشیرها را برهنه، و اینکه فیشهایی که در صفرهایش حقی از ملتی مظلوم باشد، ممکن است این دنیا صاحبش را ذخیره و امانتدار نظام کند، اما در روز واپسین هیزمی است از هیزم های آتش خشم خداوند...

از نفاق بگویند و از منافقین جدید سر برآورده، که ریش هایشان بلندتر، انگشترهایشان عقیق تر و پیشانی هایشان پینه بسته تر از همه است و اینکه نطق های سخنرانی شان را یک خط در میان مزین می کنند به نام نایب اما عصر، برای اینست که کسی حواسش نباشد حرف امروز اینان همان چیزیست که دیروز خلافش را از رهبری شنیده بودند و راه امروز اینان همان چیزیست که دیروز هشدارش را...

راست می گویی، این کودکان معصوم خیلی چیزها را باید بدانند که اگر می دانستند و می دانستیم که...

اینکه هنوز هستید یعنی خیلی چیزها هست که باید بدانیم و نمی دانیم...

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۵

نظرات  (۵)

چند روز پیش یکی از دوستان وبلاگی یه عکسی گذاشته بود توی وبلاگش و زیر عکس نوشته بود "دوستش دارم."
عکس یه پیرمرد بود.
نشونِ بابا دادم و پرسیدم این آقا کیه؟
گفت منتظری
پرسیدم خب؟ چی کاره است الان؟
...

دارم فکر می‌کنم تقصیر کیه که من از منتظری‌ها و از تاریخ کشورم چیزی نمی‌دونم
قطعاً خودم کوتاهی کردم که نرفتم سراغ این موضوعات
ولی این کوتاهی، عامدانه بوده
جهل من جهل مرکب نیست. من می‌دونم نمی‌دونم.
نرفتم سراغ این چیزا، چون تاریخ رو فاتحان می‌نویسن
چون از وقتی چشم باز کردم دور و برم پر از دوگانگی و تضاد بود
چون نمی‌فهمیدم و نمی‌فهمم کی راست میگه، چی درسته، کی فریب خورده و کی داره دروغ میگه
چون دو تا استاد داشتم که یه واقعه رو دو جور توصیف می‌کردن
یکی می‌گفت اعراب ایران رو فتح کردن و نجات دادن و دیگری می‌گفت حمله کردن و کشتن و غارت کردن

دردِ بچه‌ها اینه که به معلماشون اعتماد ندارن.
سلام
فک نکنم این متن برای خودت باشه هس؟
پاسخ:
سلام
چیه بهم نمیاد؟


نه مال من نیست.نه که بلد نباشم و نتونم بنویسم، حسش نیست!

فردا نهار رو هستی؟
جا دارد بگوییم


تکبیر

پس یه سرقت ادبی انجام دادی. مرجع نداری
شما که پست نمی‌ذاری
گفتم حداقل من بیام یه کامنت مفید بذارم که هر کی رد شد از اینجا مستفید و مستفیض بشه

آقا این کتاب داستان سیستان رضا امیرخانی خیلی خوبه
بخونید :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی