... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی

کیارستمی کشته حماقت شد نه طبابت!

پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ



اگر اهمال پزشکی در مرگ «عباس کیارستمی» محرز شود در آن صورت برخلاف «داریوش مهرجوئی» که انگشت اتهام را متوجه جامعه پزشکانی کرد که در مدار مداوای کیارستمی کم فروشی و بی مبالاتی کرده اند‌؛ باید و می توان متهم اصلی را از میانه آحاد ایرانیانی ردیابی کرد که سالها است ابلهانه و سترونانه در تمهید عنصر «طبابت تجارت پیشه» مشارکت داشته و سفیهانه طبابت در ایران را به حضیض تجارت توام با حقارت آلوده اند.

کلید واژه «می خوام دکتر بشم» یا «باید دکتر بشی» که در فرهنگ عامه ایرانیان مُبدل به یک هنجار نزد خانواده ایرانی  شده عامل نخست در پیدایش بدافزاری است که بصورت تبعی می تواند منجر به پدیده «تاجران طبیب» یا «طبابتی تاجرانه» در جامعه پزشکی کشور شود که برخلاف قسم نامه بقراط دغدغه نخست شان قبل از رفع ملالت از بیمار، کسب پرستیژ از عنوان و فهم دلاری از بیمار باشد.

اگر حرفه پزشکی در ایران که حسب ظاهر قرار بوده قربة الی الله در خدمت بهداشت و سلامت جامعه باشد اکنون به نگاه سودا انگارانه و پول سالارانه و معیشت اندیشانه نزد فارغ التحصیلان این حرفه آغشته شده عامل نخست در شکل گیری چنین بدآیندی را باید از میانه آن خرده فرهنگی در کانون های خانوادگی کاوید که از روز نخست در گوش فرزندان شان می خوانند «تو باید دکتر بشی» و فرزندان رشد یافته در چنین خرده فرهنگی نیز بصورت طبیعی «می خام دکتر بشم» را در مقام یک عاقبت بخیری و کامیابی کنزسالارانه فهم و دنبال می کنند.

این امر ناشی از حماقتی است که نگاه اش به امر تحصیل نگاهی معیشت اندیش است و قبل از معرفت اندیشی و کمال گرائی و اخلاق جوئی، دانشگاه و رفتن به دانشگاه و تحصیل دانشگاهی را در قامت ابزار و مجرای اشتغال و پول سازی توام با تایتل سازی بمنظور استتار بحران منزلت و عقده حقارت، فهم و معنا می کنند.

بر این مبنا عنصر دانشگاهی در چنین برآیندی سفیهانه «درس نمی خونه تا آدم بشه» بلکه «درس می خونه تا پولدار بشه»! و بر این منوال گزاره «می خام دکتر بشم» را می توان تلخ کامانه «می خام دزد بشم» معنایابی کرد که تفاوت شان با دزدان عُرفی آنست که شیک اند و آلامدند و خوش لباس اند و خوش بیان اند و با پرستیژ اند و «دکتر اند»!

شوربختانه این اصل در جامعه پزشکی «قاعده» است و دُردانه هائی که خرقه طبابت را فرصت خدمت انگاشته اند «استثناهائی» در این کسوت اند.

چنین بدانجامی محصول جامعه بیماری است که توزیع منزلت اجتماعی در آن قبل از مولفه های اخلاقی از میانه سرمایه سالاری و فخرفروشی های کسوت سالارانه تامین می شود.

جامعه بیمار جامعه ای است که افراد در آن قبل از آنکه منزلت و شخصیت و فضیلت و اعتبار را از زهدان زهد و تقوا و حلم و اخلاق اخذ کند نوع و مدل خودرو و شکل و محل و متراژ منزل و رشد دلار و خزانه و پس انداز و حساب بانکی اش ملاک و معیار بزرگی و اعتبار و شخصیت اش می شود.

طبعاً در چنین جامعه بیماری طبیبان خود بیمارانی اند که آلام روحی و روانی خود را در کسوت طبابت و از طریق تجارت تشفی داده و بحران منزلت و عقده حقارت خود را با تایتل «دکتر» استتار و اختفا می کنند.

این اختصاص به حرفه پزشکی نداشته و تنها در این حرفه به کمال رسیده و گرنه غالب تحصیلات دانشگاهی در ایران قبل از کارآمدی و اخلاقمندی، به همین سیئه پول سالاری و معیشت اندیشی و خودارضائی و استتار عقده حقارت از طریق توسل به تایتل «آقا یا خانم دکتر» مبتلا می باشند.

بقول مرحوم هوشنگ مقتدر:

وقتی دانشجویان ترم یک پزشکی در اولین روز آغاز تحصیلات دانشگاهی یکدیگر را آقا یا خانم «دکتر» می خوانند خدا به داد بیماران مبتلابه ایشان در فردای حضورشان در جامعه برسد!


داریوش سجادی



دقت دارید که این نوشته ربطی به چرایی فوت کیارستمی ندارد
اساسا با هنرمند جماعت رابطه خوبی ندارم
پس نه سنگ مهرجویی را به سینه میزنم و نه در فراق کیارستمی جامه می درم
اعتراف می کنم که در سوگ مرگ کیارستمی کک مم نگزید
صحبت سر یه چیز دیگه است آقای دکتر!

یکی از همین اشتباهات پزشکی باعث فوت پدر من شد
پدر من که قرص فشار خون می خورد
برای بیماری دیگه اش میره دکتر
دکتر بدون اینکه سابقه بیماری طرف رو بررسی کنه دارویی براش می نویسه که باعث افزایش فشار خون می شه
درست مثل اینکه توی نوشابه قرص نعناع بندازی
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۷

نظرات  (۴)

یه مهندس ممکنه تو محاسباتش اشتباه کنه، چهار تا سیمو اشتباه ببنده، یکی ممکنه غلظت خاک و سیمانش اشتباهی باشه و ساختمون آوار بشه، یکی تو آزمایشگاه شیمی موادو اشتباهی ترکیب می‌کنه، یه نقاش ممکنه رنگاشو اشتباهی ترکیب کنه، یکی تو نُتِ آهنگش اشتباه می‌کنه، یکی داره تایپ می‌کنه و یه کلمه رو اشتباه تایپ می‌کنه... بشر، جایزالخطا، یا درست‌تر اینه که بگیم ممکن‌الخطاست. 
همه‌مون اشتباه می‌کنیم
ولی باید حواسمون به اشتباهاتمون باشه
یه راننده یه لحظه خوابش می‌بره و اتوبوس با مسافراش میره ته دره
یه دکتر سابقه‌ی بیمارشو نمی‌پرسه و
بعضی وقتا اشتباهامون خیلی بی‌اهمیت و کوچیکه؛ ولی برای جبرانش هزینه‌ی بزرگتر و بیشتری نسبت به ابعدادِ اشتباه می‌دیم. بعضی وقتام که دیگه قابل جبران نیست.
عکسی که گذاشتید خیلی حرف تو خودش داره.5 تا انگشت مثل هم نمیشن. ولی با پزشک سالاری هم بشدت مخالفم.متاسفانه من با چشم و گوش خودم دیدم و شنیدم که اساتیدم دانشجوی ترم اول پزشکی که هنوز نمیدونه کجا اومده و پزشکی چیه رو خانم دکتر صدا زدن.همیشه هم به اساتیدم خرده میگیرم که شما دیگه نمک به زخم جامعه ی ما نپاشید.اما فایده نداره 
این همه پذیرش دانشجوی پزشکی واسه چیه؟ پزشکی بین الملل چه معنایی داره؟ درسته که توی دانشگاه به بچه ها سخت گرفته میشه اما همیشه یه عده هستن که راه فرار رو بلدن و اینا بعدا مشکل ساز میشن.دکتر با اخلاق کم داریم.مردم هم گاهی کم لطفی میکنن.همه ماشالا علامه ی دهرن.اعتماد باید دو طرفه باشه 
درباره ی اتفاقی که واسه پدر مرحومتون افتاد واقعا متاسفم.خدا رحمتشون کنه
+آقای راکی میشه لطفا قالبتون رو عوض کنید؟ با عرض معذرت البته 
پاسخ:
+ کاشکی مرگ هم چاره داشت
++ یاد پدرم می افتم جیگرم آتیش می گیره
+++ با هیچ کسی مثل اون راحت نبودم. با اینکه پدرم بود اما منو داداش صدا می زد
++++ مظلوم بود و مظلومانه کشتندش
+++++ لعنت بر این دانشگاه، لعنت بر تهران که اگر پیشش بودم شاید الآن زنده بود

کاش من هم روزی 5 دقیقه پدر داشتم
:(((
با افسوس خوردن چیزی درست نمیشه.خودتونم میدونید
به خدا اعتماد کنید.شاید یه فکری تو سرشه 
باید خودسازی کنید،به اونایی فکر کنید که اتفاق بدتری براشون افتاده
غصه نخورید.حیفه
امروز یه جایی یه مطلبی در مورد تئوری نقطه کاما (؛) می‌خوندم؛ یه تئوری روانشناسانه است که میگه اگه به پایان هم رسیدی، تموم نکن. نقطه‌کاما بذار و ادامه بده. نقطه کاما ینی با اینکه جمله تموم شده، ولی نویسنده می‌خواد ادامه بده.
اینو که خوندم، فکر کردم بالاخره معنیِ اسمِ وبلاگتونو کشف کردم و اومدم بگم بالاخره فهمیدم چرا اسمش "؛" هست. ولی خب تا صفحه‌ی وبلاگ باز شد دیدم "...،" هست نه "؛"
به هر حال هر موقع به مشکلی، سنگی، سدّی، دردی چیزی برخوردید نقطه‌کاما بذارید و ادامه بدید
پاسخ:
خسته نباشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی