کوچیک که بودم پدرم شبا که از سر کار می اومد خونه با خودش خوراکی برام می خرید. یه دوستی داشت به اسم حسین که سر چهارراه فردوسی یه سوپری داشت، هر وقت خوراکی جدیدی وارد بازار می شد از طریق دوستش به خورد ما داده می شد که ببینیم به به هست یا آه آه .
کوچیک که بودم پدرم شبا که از سر کار می اومد خونه با خودش خوراکی برام می خرید. یه دوستی داشت به اسم حسین که سر چهارراه فردوسی یه سوپری داشت، هر وقت خوراکی جدیدی وارد بازار می شد از طریق دوستش به خورد ما داده می شد که ببینیم به به هست یا آه آه .
آدما دو دسته اند:
دسته اول اونایی هستند که از من پولدارترند که همه شون دزد و حروم خورند.
دسته دوم هم اونایی هستند که وضع مالی شون از من بدتره که خب اونا هم بلا شک بی عرضه و دست و پا چلفتی اند.
خودم هم از توی دسته سوم دارم براتون بای بای می کنم.
با تشکر
نیم رخ
امروز نیمه دوم و کوارتر سوم و چهارم آزمون جامع رو دادم.
هر چقدر کوارتر سوم خوب بود، کوارتر چهارم افتضاح بود. مغزم در مقیاسی هنگ کرده بود که نمی تونست مساحت یک سطح رو تشخیص بده.
می دونم که کوارتر چهارم رو نمی افتم اما آبروم پیش استاد رفت :(
نگرانی اصلی از کواتر دومه که هفته پیش برگزار شد. خوب حساب کتاب که می کنم میبینم افتادم!