امروز خیلی محترمانه و به صورت غیر مستقیم نامه استعفا م رو دادم به مدیر
شرایطی برای تمدید قرارداد گذاشتم که بعیده قبول بکنند
مدیر بهم اس ام اس داد که شنبه با مدیرعامل راجع بهش صحبت میکنه
شب خاله م زد و به صورت رسمی منو به عروسی دختر خاله م دعوت کرد.
گفتم خاله دعوت نمی خواد نمی گفتی هم می اومدم، خونه خودمونه!
امروز ۴۰ ام مدیرعامل سابق بود، رفتیم مسجد ترحیم. بیشتر شبیه آپارتمان بود تا مسجد. توی خیابان کارگر شمالی
ماجرای مُلکداری در کشور ماهیتی کُمیک پیدا کرده و ربطی هم به دولت فعلی نداشته و اساسا این وضعیت مُبدل به رویکرد همه دولت ها و جناح های سیاسی در ایران شده.
«امیر کبیر پس از شنیدن خبر ابقای شاهزاده موثقالدوله به حکومت قم، نامه جالبی به ناصرالدین شاه با این مضمون مینویسد: «قربانت شوم، الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله، حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمیشود. زیاده جسارت است، تقی.»