... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی

۲۸ مطلب با موضوع «ط-ب1: 102» ثبت شده است

دیدی بعضیا کله سحر وقتی تو رو سر کار، کلاس، مترو، کوچه میبینند بهت خسته نباشید میگن!

امروز فهمیدم که خسته نباشید سر صبح یه جور فحشه!!!

همیشه با خودم میگفتم که چطور ممکنه یه نفر کله سحر خسته باشه مگه اینکه شب کار باشه یا مثل خودم جغد باشه!

امروز بالاخره فهمیدم که به بعضیا دقیقا( تاکید میکنم دقیقا)موقعی که از خواب پا میشن بجای سلام و صبح بخیر باید گفت خسته نباشید

بالاخره بعد از نزدیک به ۱۳ ساعت خواب پا شد.

آدم این همه بخوابه خسته میشه خب!

پس از این به بعد اگه کسی تو رو سر کار، کلاس، مترو، کوچه ببینه بهت خسته نباشید بگه

داره با زبان بی زبانی بهت میگه که

جناب عالی دیشب مثل خرسی که بخواب زمستونی رفته باشه خوابیده بودی، تاکیدش هم روی خرس هست تا مدت زمان خواب!

+اولین پستی است که با تبلتی که برای پدرم خریدم می نویسم.

++من هیچ وقت حاضرنمیشم خواهر دست گلم رو بدم دست یه مردی که ۱۳ ساعت بخوابه. بطریق مشابه برادرم را.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۱

یکی از بدبختی‌هاش اینه که بلد نیست سلام بکنه.

نمی‌تونه سلام بکنه.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۷
فکر کنم وقتی فارغ التحصیل بشم بتونم پرواز کنم
تو این دانشگاه اونقدر بهمون مرغ دادند که چیزی نمونده خودمون هم شبیه مرغ بشیم
بال و پر دربیارم و پرواز کنیم

مرغ که نمی تونه پرواز کنه
ببین شانسم ندارم

نهار فلافل خوردم.
از سوسیس و کالباس و ... خوشم نمیاد پس مجبورم به فلافل روی بیارم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۰

کلاً علاقه خاصی به واژه بی شعور دارم.

آدم های بی شعور در اطرافم هم کم نیستند.

یکی اش همین هم اتاقیم. هر چی از بی شعوری ش بگم کم گفتم.

خسته کوفته اومدم خوابگاه. خواستم یه لقمه کوفت بکنم بگیرم بمیرم که دیدم طرف هرچی نون داشتم رو خورده یه لیوان چای شیرین هم روش!

خب خوردی که خوردی، نوش جانت. اما کاشکی یه زنگ بهم می زدی که "نون تموم شده سر راه اومدنی نون بخر". رفتم چایی گذاشتم که خیر سرم که خستگی امروزم از تنم بدر بشه. یه فلاسک چایی گذاشتم. تا من دست بجنبونم دیدم همه اش رو خورده در حد یه تفاله ته ش باقی گذاشته.


شعاع دید بعضیا در حد شکم خودشونه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۵
توی مسیر که می اومدم خوابگاه دیدم همسایه ها و مغازه دارا جمع شدند و دارند توت می چینند.
یکی یه چوب بلند دست گرفته بود و باهاش شاخه و برگ های درخت رو می تکوند و بقیه شون زیر درخت هر کدوم یه طرف یه روفرشی رو گرفته بودند.
توت ها روی روفرشی روی هم جمع شده بودند. سنگینی توت ها باعث شده بود آبشون در بیاد و خیسی رو فرشی از اون طرفش کاملا مشخص بود. با این هوای آلوده تهران قطعا سهم توت ها از آلودگی و گرد و غبار اگه از ریه من بیشتر نباشه کمتر هم نیست. توت رو هم که نمیشه شست. کثیفی روفرشی رو بیخیال می شم.

در حالیکه داشتم می اومدم و گوشه نون بربری کنجدی که دستم بود هی می کندم و هی می خوردم از شور و نشاط همسایه ها برای جمع کردن توت ها لذت می بردم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۰۵
فردا امتحان دارم.
حوصله ام سر رفته.
زنگ زدم خونه مون اما کسی گوشی رو برنداشت.
زنگ زدم به موبایل مادرم اونم برنداشت.
به پدرم هم زنگ نزدم که قطعا پشت فرمانه.
وایبرم را باز کردم دیدم بعد از سه چهار روز فقط 4 تا پیام تبلیغاتی دارم، سه تا از آرایشگاه فلان خانم که قرار ارزون حساب بکنه، یکیش هم از گروه تبلیغاتی بهمان.
مثل اینکه مزاحمت های پیامکی به وایبر هم سرایت کرده.

یکی از سوال‌هایی که ذهنم را درگیر خودش کرده این است که
آیا در کشورهایی که جمعه روز تعطیل نیست دلگیر هم نیست؟
مهندسی تر بگویم
آیا رابطه مستقیمی بین تعطیلی و دلگیری وجود دارد؟ یا نه! دلگیری مختص جمعه ها و غروب ش است.

تمام
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۹
الآن در حال حفظ کردن چرندیات هستم؛ مثلا:
Opportunity cost of capital is the best available expected return offered in the market on an investment of comparable risk

*قرض ضد تهوع سراغ دارید؟
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۳
مردمی که در فرهنگ و دین شان چیزی به اسم دعا ندارند آدمای بدبختی هستند.

وقتی تشنه‌ای چیزی مثل آب خنک نمی‌تونه عطشت رو برطرف بکنه.

و وقتی گرسنه‌ای چیزی جز غذا سیرت نمی‌کنه.

وقتی هم حالت گرفته است چیزی مثل دعا زنده ات نمی‌کنه.

امشب بعد از مدت‌ها دعای کمیل بیدارم کرد.

ممنونم خدا
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۸