... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

از همون طفولیت (!) اعداد برام مهم بودن
نمی خوام بگم بد یمن و خوش یمن
فقط و فقط برام مهم بودند و معنی داشتند
همینه که گرایشم شده ریاضی
وگرنه
گلبرگ، کاسبرگ و پرچم
فروکتوز، لاکتوز و ساکاروز
درم، اپیدرم
سلولز و گلوکز
و حتی دی ان ای و سلول و گروه خونی و ...
شهودی تر و ملموس ترند
و هر عقل سلیمی حکم می کنه
بره دنبال آنچه عیان است و چیکار دارند به کشف مجهولی به اسم ایکس بین این همه مجهولات زندگی
مخصوصا اینکه امروزه نون توی خون ملت است نه توی فاز و نول

امروز توی مترو یه پسره رو دیدم با یه تیشرت مشکی که روش با فوت درشت سفید نوشته بود:
THANK GOD
23


23 هم از همون اعداد به ظاهر مهم برامه
راهنمایی که بودیم هر کسی ردیف دفتری خودش رو می دونست، طوریکه کثیراً من المعلمین بچه ها رو با شما دفتری شون پای تخته صدا می‌کردند. یه سال ردیف دفتری م 19 بود، یه سال فکر کنم 21 و یه سال هم 23، هیچ وقت بیست نشد:(
یادمه اون سالی که 23 بودم بدترین سال تحصیلی م بود. اینکه چرا بدترین بوده دقیقا یادم نیست. شاید بخاطر عوض شدن محیط مدرسه بوده، شاید بخاطر پارتی بازی معلما و شاگرد سوم شدن من بوده (!) و یا حتی شاید بخاطر تصادفی که داشتیم بوده. هر چی که بوده باشه برای خودش اما نتیجه اش این شد که وقتی بزرگ شدم از کل اون ماجرا توی ذهنم یه عدد 23 نقش بسته که هر وقت یادش می افتم نا خودآگاه یه پالسی از مغزم به معده م فرستاده می شه که یا الله زود باش بالا بیار.

بعداً که بیشتر با اعداد سر و کله زدم بیشتر به منفوریت ش پی برم
23 یک عدد اول است که به هیچ صراطی مستقیم نیست، به عبارتی به هیچ چیزی بخشپذیر نیست الا به یک و خودش. توی ذهن کودکانه من این جوری شکل گرفته بود که هیچ دوستی ندارد بجز یه نفر که اون هم یک باشه. یک هم که با همه دوست است. پس هنری نکرده که با یک دوست شده، روشنتر بگم این یک بوده که لطف کرده باهاش دوست شده و مشکل از گور خود 23 بلند می‌شود که تنها مانده است. 23 یک مشکل دیگر هم داشت و آن فاصله نسبتا زیاد آن با فامیل سببی اش بود. فاصله 23 و 46 بیشتر از این حرفا بود که بشود روی فامیل بودنش حساب باز کرد. یه جورایی دوری و دوستی.

همین ها باعث شدند که رمز اینجا رو ترکیبی از 23 با یه عدد دیگر قرار بدهم. جالب اینجاست که اون یکی عدد هم اول است. اما این کجا و آن کجا؟دلیل انتخاب عدد اولی هم فلسفه خاص خودش را داشت.
خودمانیم هاااا! یه پا John Nash بودم برای خودم.
روده درازی موقوف.

روزی که پدرم فوت کرد 23 تیرماه بود.
که هر وقت یادش می افتم نا خودآگاه یه پالسی از مغزم به معده م فرستاده می شه که یا الله زود باش بالا بیار.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۸