شب حدود ساعت ۱:۳۰ خوابیدم
سحری ۳:۳۰ بیدار شدم
۴:۴۰ گرفتم بخوابم، اما مادرم بیدار بود و سمت خدا تماشا می کرد
۶:۳۰ از خواب پا شدم و رفتم دوش بگیرم. هنوز نمی دونستم که ساعت چنده. آفتاب زده بود و هوا روشن بود اما تخمینی از ساعت نداشتم. اگر به این نتیجه می رسیدم که دیرتر از ۹ می رسم سر کار، کار رو کنسل می کردم و می رفتم دانشگاه. زیر دوش خدا خدا می کردم که ساعت از ۸ گذشته باشه و من برم دانشگاه. حالا مثلا اگر دیرتر برسم سر کار چه اتفاقی می افته ؟ راستش هیچی، فقط معتقدم که باید کار رو از اول صبح شروع کرد، غیر ماه رمضون معمولا ساعت ۷:۳۰ می رم سر کار، البته حداکثر دو روز تو هفته. حدود ۲ ساعت هم تو راه هستم.
ساعت ۷:۴۵ از خونه زدم بیرون و ۹:۲۳ رسیدم سر کار.
۱۶:۲۹ از کار به سمت مترو شیخ الرئیس.
دانشگاه حدود ساعت ۱۷:۳۰ و خرید گوجه سبز
تا ۱۸:۳۸ دانشگاه و پروژه و شبیه سازی و کوفت و زهرمار و مرض و جواب نگرفتن و یک نگاه حسرت امیز به نسکافه های داخل کمد
۱۹ مترو صادقیه و اتوبوس جنت آباد
۲۰:۱۰ صف نون تافتون محل و خرید توت (چون مادرم توت خیلی دوست داره) و موز
۲۰:۳۰ رسیدن به خونه
۰۰:۴۸ گذاشتن یه پست پست