خندوانه
دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ب.ظ
دیروز رفتم طرح سنگ قبر پدرم رو دیدم تا اگه ایرادی داره قبل از اینکه پیاده بشه بگم تا بر طرفش کنند. وقتی عکس روی سنگ رو دیدم هنگ کردم. مثل بوکسوری که هوک چپ و راست خورده باشه. تا شب گیج گیج بودم.
هنوز که هنوزه باورم نشده
وقتی تاکسی ای رو میبینم یا صدای ماشینی رو میشنوم که جلو خونه پارک می کنه ناخودآگاه دنبالش می کنم به این امید که پدرم باشه.
چند روز پیش تو خواب دیدم یکی داره زنگ خونه مادربزرگ اینا رو می زنه. پا شدم رفتم از آیفون تصویری ببینم کیه دیدم پدرمه. داد زدم که بابا است، اومد... که یک دفعه تصویرش فید شد.
چند روز پیش رفتم ۵۰۰ هزار ریختم تو خزانه دولت تا اگه احتمالا پدرم تو این ۵۷ سال زندگیش به بیت المال خسارتی زده باشه یا به نحوی مدیون باشه جبران بشه.
امروز بعد از ظهر قراره با دایی م برم سنگ قبر رو جا بذاریم.
قانون روز بد رو نصف شب نوشتم، چند ساعت بعد بهم زنگ زدند که خودت رو برسون که حال پدرت خوب نیست ( دروغ میگفتن، پدرم فوت کرده بود). یه قانون دیگه براتون می نویسم، دلیل اعتبارش هم صحت قوانین قبلی است:
نوشتم و پاکش کردم.
۹۴/۰۵/۲۶