Generally
شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ
داشتم دنبال شعری میگشتم که تو این محتوا باشه:
جواب ابلهان خاموشی است...
با این قید که بجای ابله از یک واژه دیگهای توش استفاده شده باشه و همان مفهوم رو برسونه.
بگذریم، پیداش نکردم.
گاهی وقتا بعضی کارا و حرفا رو از بعضی کسا میبینیم و میشنویم که نمیدونیم این کار و حرفشون رو پای چی بذاریم؟
قطعا به پای ابله بودنش که نمیتونیم بذاریم چون اصلا ما و چه به ابله هان؟
یه احتمال دیگه هم هست که ما خودمون بیش از حد نسبت به اتفاقات پیرامون حساسیت نشون میدیم. خودمون اونقدر پیچیدهاش میکنیم که میشه یه کلاف سر در گم، از یک اتفاق کوچیک یه بحران میسازیم و میشینیم برای بحران ساختگی مون عزا میگیریم و انتظار هم داریم دیگران هم در غم ما شریک شوند.
علاوه بر موارد بالا امروز بعد از مدت ها تصمیم گرفتم برای پروفایل تلگرام خودم عکسی بذارم. کلی روش کار کردم که درستش کنم. با یه نرم افزاری عکس رو بهش می دی و بجاش عکس رو در قالب حرف و شماره بهت پس میده. یه چیزی توی این مایه ها...

همین الآن دوباره از تصمیم خودم برگشتم و تصمیم گرفتم عکسم رو بردارم. عکسم رو بذارم که چی بشه مثلا؟ اونایی که منو میشناسند قیافم رو دیدن حتما، اونایی هم که نمیشناسند نیازی به دیدن عکس من ندارد. نیازی به عکس گذاشتن نبود. اشتباه کردم.
علاوه بر این مواردی که در بالا بدانها اشاره کردم نکتهای را هم باید خدمتتان عرض کنم و آن اینکه بنده نماز عشام رو نخوندم و برم بخونم.
اینم به مناسبت خروج از ماه صفر:
عزراییل رو تو اورژانس بیمارستان دیدم.
مشغول تنفس مصنوعی به مریضی بود...
گفتم شما وظیفت قبض روحه، الان مشغول احیا هستی ؟
گفت این بنده خدا هنوز موقع مرگش نرسیده، دکترا دارن میکشنش!!
برگرفته از کتاب :بیمارستان های ایران
۹۴/۰۹/۲۱