تلگرام
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ب.ظ
دارم به شخصه دهن خودم رو سرویس میکنم:
در کنار عضویت در n تا گروه تلگرامی خوب و بد، چرت و پرت
تو هشتا گروه علمی-برقی هم عضو شدم. بیشتر پیامهای جدیدم مربوط به همین هشتا گروه هست. یه حسی از درون بهم میگه که باید همشون رو بخونی وگرنه اطلاعات مفیدی رو از دست میدی. همین حس باعث میشه از کار اصلی خودم عقب بیافتم. با این وجود دست از لجبازی خودم بر نمیدارم و همچنان به مطالعه این گروهها ادامه میدهم.
گروه
دقت کردین میری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی که یه قطره بارون بره تودهنت ، نمیره !؟
.
.
حالا داری بایکی صحبت میکنی ، یه تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت
با خوندن این پست یاد خاطره ای از اول دبیرستان افتادم،
دبیرستان که بودم!
نه این جوری شروع بکنم بهتره:
یه روز سر کلاس ... نشسته بودیم و من ردیف اول با دوستم بودم. از جمله بزه کاران کلاس محسوب میشدیم. الکی بحث راه می انداختیم که سر معلم گرم بشه و درس نده، سوال نپرسه. عاشق تراکتور و پرسپولیس بود و ما از همین نقطه ضعفش استفاده می کردیم و زهرمون رو میریختیم. کلاس این معلم زنگ دوم بود. معمولا معلم ها بین دو زنگ به صرف صبحانه مشغول میشدند. ظاهرا اون روز صبحانه نون پنیر بود، این رو از روی در و گوهرهایی که وقت حرف زدن از درون دهان مبارکش به لبه لب ش منتقل می شد می گم. یه چیزای سفیدی که تف نبودند حتما پنیر بودند. به رسم مرسوم و به عهد معهود مشغول به توطئه بودیم و معلم در حال ذکر مناقب پرسپولیس. منم مثل کروکودیل دهنم را باز کرده بودم و در بحر چرندیات ایشان مستغرق، و کیفور دست پخت خودم. یه دفعه یه تیکه از پنیرها شوت شد توی دهنم و من در حالا بالا آوردن!!! به به!!!
معلم تا آخر کلاس چیزی نفهمید اما دور و بریام چرا. آب دهنم را یک ساعتی نگه داشتم و تصمیم گرفتم از این به بعد خفه خون بگیرم و جلوی ایشون دستم رو روی دهنم بذارم. بغل دستیم با خودش دسمال می آورد و موقع حرف زدن ایشون صورتش رو پاک می کرد:))))
در آزمون نگاهت...
کسی نگشته حریف...
چه من، چه قلم چی، چه مدرسان
شریف!
روز دانشجویی شما مبارک
۹۴/۰۹/۱۶