به بعضیا و بعضی چیزا باید گفت: اگر ناراحت نمیشوید، هُش!
چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ق.ظ
بعضی چیزا
چقدر بهت گفتم ندو، یواش، آروم
دیدی چطور شد؟
خوب شد؟
همین رو میخواستی؟
میگن عجله کار شیطان است.
صبح تا شب، شب تا صبح دویدی آخرش هم به جایی نرسیدی
حق ات است، بشین بمیر!
نمیدونم حرف حساب ت چیه؟
دیگه فایده ای نداره. کار از کار گذشته و داری نفسهای آخرت رو میکشی.
یه قدم جلو---یه قدم عقب
یه قدم جلو---یه قدم عقب
یه قدم جلو---یه قدم عقب
عقربه ثانیه شمار ساعت رومیزی م بین بیست و نه و سی و یک نوسان میکند.
بهم میگوید ساعت به طور متوسط سه و بیست دقیقه و سی ثانیه است اما میدونم که دروغ میگه مثل سگ.
بعضیا
بند ساعت مچی ام مشکل پیدا کرده، خود به خود باز میشودف مخصوصا وقتی بهش فشار وارد شود و من هنوز وقت نکردم که درستش کنم. تازه بندش را عوض کردم، مهر پارسال بود که بند قهوهای روش انداختم، با کمربند و کفش م ست بود! ساعت هدیه عید 5-6 سال پیش پدر و مادرم هست. یه ساعتی مستطیلی با صفحه سفید، تاریخ دار.
دیروز با مترو از سر کار برمیگشتم.
مترو پر بود. یه وجب جا پیدا کردم کنار در ورودی ایستادم، تکیه دادم به شیشهای که صندلیها رو از در جدا میکند.
رسیدیم به ایستگاه پانزده خرداد
چشمتان روز بد نبیند
جماعتی که خون آریایی تو رگاشون میجوشید مثل قوم مُ غول ریختند تو
یه عده هم از بیرون بقیه رو هل میدادند که جا براشون باز بشه و تازه عربده میکشیدند که
هل بده....برو تو....جا هست!!!
صدای آخ و واخ ملت داخلیه هم در آمده بود
جماعت مثل کاغذ مچاله شده بودند تو هم
ایستگاه بعد امام خمینی
"مسافرین محترمی که قصد ادامه مسیر به سمت ایستگاه تجریش و یا کهریزک را دارند در این ایستگاه از قطار پیدا شده و با توجه به تابلوهای راهنما مسیر حرکت خود را انتخاب نمایند"
چند قدمی دور نشده بودم که دیدم ساعت مچیام نیست
تقصیر خودم بود وگرنه شلوغی مترو بهونه است
۹۴/۰۶/۱۱