... ،

دارالمجانین

... ،

دارالمجانین

اگر گذرت به اینجا افتاده بهتر است بدانی که
"یه چیزت میشه"

طبقه بندی موضوعی

۵۷ مطلب با موضوع «Room 407» ثبت شده است

برای امتحان آخر باید پروژه هم بدم. قرار شد هم گروهی م بیاد اتاق م که پروژه رو پیش ببریم. گفتم اگه چایی یا نسکافه می خوری با خودت یه لیوان هم بیار. اومدنی دیدم یه فنجان خال خالی زرد و صورتی دستشه! با خودم گفتم این چیه که آوردی، خجالت نمی کشی مرد گنده؟!
خودش پی اش رو گرفت و گفت: رفتم آزمایشگاه لیوانی پیدا نکردم، فکر کنم مال خانم دال باشه، برش داشتم آوردم! بیاد شاکی میشه.

من: این که چیزی نیست. چند وقت پیش توی کارخونه برای اینکه یه تستی رو انجام بدیم لازم داشتیم آب نمک آماده کنیم. (از آب نمک به عنوان بار استفاده می کنیم، کاملا هم علمی است!). آب نمک رو توی سطل آشغال درست می کردیم و با لیوان خانم جیم لیوان به لیوان می ریختیم جایی که باید می ریخیتم (خاطره نقل به مضمون)! اندازه لیوانش حدوداً دو سوم یک پارچ آب معمولی بود.
خب راستش رو بخواهید من نمی دونستم لیوان برای خانم جیم ه، فکر می کردم کاربریش برای انتقال آب از سطل آشغال به این ور و اون ور و حتی هم زدن آب می باشد. بعدش که همکارم بهم گفت: به خانم جیم میگم که با لیوانش چیکار کردی! تازه 60 ام خبر دار شد که چه فاجعه ای رخ داده. ما رو از چی می ترسونی؟ از خانم جیم؟!

نتیجه اخلاقی 1: هرگز لیوان تمیز یا کثیف خود را به امان خدا رها نسازید.
نتیجه اخلاقی 2: با لیوان دیگران آنگونه رفتار کنید که دوست دارید دیگران با لیوان شما رفتار کنند.
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۴ ، ۰۹:۳۸

"سلام"....

آن سلامی که به سین،

نقش "سلامت" دارد

لام آن، "لطف و لطافت" دارد

الفش الفت بی‌پایانی است

میم آن عطر محبت دارد...


چوب معلم ار بود زمزمه محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۸

گاهی گفتنِ "چشم حتما" به معنای "زودتر خفه شو و برو گمشو" می باشد. در موقعیت های ظریفی که حتی شما نخواهید فهمید طرف حالش خوب است یا بد، ممکن است منظور از این عبارت از سوی استفاده کننده، این معنای فاخر! باشد.



موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۵

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۴ ، ۲۱:۲۷

+ اَلو...

- بعله اَلو...

+ فردا بیا خونه ما، چله است.

- ان شا الله یه وقت دیگه. درگیر کار و درس و دانشگاهم فرصتش نیست.

+ چند روز پیش خونه مادربزرگت زنگ زدم، مادرت نبود. مادربزرگت گفت رفته بیرون. به موبایل مادرت هم زنگ زدم گوشی ش رو برنداشت، یا نشنید، یا هرچی دیگه...

- احتمالا نشنیده، از اونجایی که زیاد از گوشی ش سر در نمیاره بعدا هم نمی تونه بفهمه که کسی زنگ زده بوده ( توضیح میس کال ).


کاشکی کمی مثل خودشون پر رو بودم...

راضی به زحمت نیستیم. می بینید گوشی رو بر نمی داریم خب شما هم زنگ نزنید. شما به وظیفه خودتون عمل کردید، اوکی! ممنون. ما شعور نداشتیم. همانطور قبلا سال به سال سراغی از ما نمی گرفتید بازم نگیرید. می تونم ادای خوب بودن رو در بیارم اما نمی تونم ادای خوب بودن شما رو قبول کنم. نقش آدم خوبه قصه زندگی مو به شما نمی دهم P:

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۴
می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن

ظریفی از م.ن.1 (میم-نون) پرسیدندی: یا جناب م. مسالةُ، رخصت می‌نَهید؟
و جناب م. در جواب: بلی هر سوالی داری بپرس که به طرفة العینی پاسخ دهم. چرا که...

من آنم که رستم بود پهلوان
ثبت است در جریده عالم دوام ما

ظریف پرسید: شما که ریشتون بس مطوّل بود، شب ها موقع خُسبیدن ریشتان در زیر لحاف بُود یا بر روی لحاف بُود؟

جناب م. دستی به ریش مطوّل خود کشید. هر چه اندیشید چیزی به مخیله اش خطور نکرد که گفته اند...

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم2

البته این رو برای اینجا نگفته اند، آنچه گویندگان در وصف جناب م. گفته اند...

کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد  کهن


جناب م. که از دریای علم و ذکاوت بهره ای داشت به طفل درونش گفت که "شب موقع خواب می‌بینم که ریشم را زیر لحاف می‌نِهم یا روی لحاف می‌نِهم؟ آری این فکر خوبی است!". به ظریف گفت که: 

جوابت را چو فردا شود به فردا دهم!

و گفته اند که: 

مشکلی نیست که آسان نشود
مرد باید که هراسان نشود

شب به وقت خواب در لحاف، هر کاری کرد مگه خُسبیدنش می‌آمد. ریشش را بر زیر لحاف نِهاد خُسبش نبرد. چند دقیقه بعدش ریشش را از زیر به روی آورد اما افاقه نکرد. و تا خود صبح ریشش را زیر و رو کرد...

دوش مرغی به صبح می‌نالید...

اینجا بود که آه و واه جناب م. بلند شد که:
آخه ظریف، مگه نونت نبود آبت نبود، اصلا سوال توی دنیا قحطی بود؟ درسته که ریش نداری و به ریشه است اما

چراغی را که ایزد برفروزد
هر آن کس پُف کند ریشش بسوزد

از ما گفتن بود.

عرضم تمام.
صلوات


1. مهندس نصرالدین
2. حافظ 

+ پاسخ یکی از دوستان که ازم پرسیده بودن ما تو ترکی به چهار دُرد می‌گیم یا دُرت یا هر چی دیگه. واگذارش کردم به خدا!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۸

دانشجویی:

بعضیام دست خودشون نیست...

خدای انژری اند

استادم رو می گم. صبحی بهم ایمیل زد که به چه نشسته ای؟ موتور آوردم بیا و ببینش.

بعد از حدود دو ماه رفتم پیشش...

کلی انرژی + داده بهم

نشسته بودیم داشتیم درباره موتوره صحبت می کردیم که به نظر شو یش زنگ زد.

خبر اکسپت شدن مقاله شون رو داد. قرار بر این شد.

از بنده هم بخاطر خوش قدمی م تشکر ویژه ای به عمل آمد.


امروز کوئیز داشتم که به نظرم خیلی گلابی بود.


معلمی:

امروز آزمایشگاه هم داشتم. با اینکه هیچ سنسی نسبت به آزمایش نداشتم اما خدا رو شکر آزمایش با خوبی و خوشی تموم شد، به عبارتی بچه مردم رو نکشتم.


کارمندی:

امروز در کل به خوبی و خوشی تموم شد. فقط یه درد سر جدید برام درست که اون هم این که چهارشنبه باید برم اهواز. سفر کاریه

سفر لغو شد و موند برای هفته بعد.


دیشب:

دخترخاله و همسر محترم با کلی خوراکی و غذا اومدند خوابگاه. توشون تمر هندی هم بود :)))

بردمشون خونه رو نشون دادم. هواش اونجا از شبیه هوای ولایت ماست.


در ضمن کابیت هم خواستید می زنیماااا !

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۷

طرف بعد مدتها زنگ زده که مثلا حال منو بپرسه.

خوشحال از اینکه بالاخره یکی یادش افتاد که بعد پدرم "من و مادرم" زنده هستیم.

بعد سلام و احوال پرسی می گه: به مادرت زنگ می زنیم گوشیش خاموشه، خونه مادر بزرگت هم که تلفن رو بر نمی دارن...


من: کی زنگ زده بودید؟ حتما شارژ گوشیش توم شده. الآن که روشنه چون نیم ساعت پیش باهاش صحبت می کردم!


ایشون: نمی دونم، حتما نمی خواد با ما صحبت کنه که جواب تلفن رو نمی ده! (می فهمی خاموش بودن گوشی به چه معناست؟)


ایشون: حتما مرتب می ری شهرستان که مادرت رو ببینی؟ خودت رو درگیر نکن، به درسات برس، این (مادرت) هم یکی مثل بقیه، مردم مگه شوهرشون نمی میره؟


ایشون: از طرف من حتمااا به مادرت سلام برسون، یادت نره هااا.


پرانتز باز

حاج خانم زنگ زدی حالم بگیری [جمله ایهام داشت] ؟

فکر کنم یه حداقل IQ ی دارم که بفهمم داری الکی بهونه میاری!

لطفا کم کاری خودت رو دوش اینو اون ننداز.

حتما شارژش تموم شده و خاموش بوده، گوشیش که تا ابد خاموش نمی مونه. مادربزرگم هم حتمااااااااااا شماره شما رو حفظ ه و وقتی می بینه شما دارید زنگ می زنید بر نمی داره. اون بنده خدا شماره منو هم به زور حفظ ه چه برسه به شما که سالی نیم بار هم زنگ نمی زنید.

از اونجایی که مرتب به گوشی مادرم زنگ می زنم می دونم کی گوشیش خاموش بوده، آخرین باری که خاموش بوده مربوط میشه به سه چهار روز قبل.

آره مرتب می خوام بهش سر بزنم تا کور شود هر آنکه نتواند دید.

سلام برسون یعنی اینکه من دیگه زنگ نمی زنم! به درک!!!

پرانتز بسته

پدر من و شوهر مادر من مرده یه عده دیگه طلبکار شدن. چند ماه پیش به خاله خان باجی ها (اتفاقا نر هم بود) به صورت غیر مستقیم گفتم که تو این شرایط بیشتر از من این مادرم هست که نیاز به حمایت دارد، من به عنوان پسرش تا اونجای که بتونم وظایف خودم رو انجام می دم اما دیگه نمی تونم نقش خواهر، جاری، خواهر شوهر، برادر شوهر و ... را برایش بازی کنم. اجازه ندهید فکر کنه بعد از پدرم حلقه اتصال او به خانوده هم بریده شده. دست مریزاد که خوب بزرگتری کردید، جالبه که هر کدومشون هم برای خودشون شیــــــــخی هستند.
این نیز بگذرد اما رو سیاهی برای زغال ( و به روایتی ذغال) بماند.

متاسفانه
تو این چند وقته بیشتر شماره حساب و شماره کارتشون به رخ من کشیدند تا فهم و شعورشون.


تو بگو یه ذره

اپسیلون کینه ای ازشون ندارم. بعضیا اصلا ارزش این رو ندارن که ازشون ناراحت بشی. یکی که داره برات شکلک در میاره بیشتر از اینکه تو رو مسخره کنه داره قیافه خودش رو کج و کوله می کنه.

پنج شنبه
تو این روزا برای پدرم من هم دعا کنید. پیشاپیش ممنون

لطفا کامپیوتری فکر کنید
یک رشته عدد داریم (مثلا 10 تا) که به صورت رندم توی یک ستون از بالا به پایین چیده شده اند. سریع ترین الگوریتمی که بتواند بزرگترین عدد این رشته را به ما دهد چیست؟ یعنی نیاییم دونه دونه این اعداد رو چک بکنیم.



۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۱
خبر خوش اینکه ساعت مچی ام که توی مترو گم شده بود بالاخره یافت شد. رفتم از بخش اشیای گم شده مترو که نزدیک ایستگاه امام خمینی هست پیگیری کردم و ساعتم رو دوباره احیا کردم. اما این دلیل نمیشه که شما برام دیگه ساعت نخرید.
خبر خوش اینکه چهار شنبه هفته پیش خونه جنت آباد رو خریدیم. درسته که همه پولش رو ندارم بدم اما یه جورایی خریدیم خب.
خبر خوش اینکه تاکسی رو هم فروختم، اما دلم برای تاکسی زرد خورشیدی تنگ میشه. کلی عکس و فیلم ازش گرفتم که بمونه برای بعد.

+ قانوی داریم به اسم 1 به 99. طبق این قانون اگر شما به یک نفر خوبی کنید از 99 نفر دیگه پاداش میگیرید، و برعکس؛ یعنی اگر به یک نفر بدی بکنید توسط 99 نفر دیگه جریمه می شید.
۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۴۲