من ضدی دارم.
آنقدر فریب کار که آن را
«خود» پنداشته ام.
حالا
من از خود برای تو شکایت آورده ام.
من ضدی دارم.
آنقدر فریب کار که آن را
«خود» پنداشته ام.
حالا
من از خود برای تو شکایت آورده ام.
«مردم ایران نشان داده اند رویکردشان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ناظر بر این واقعیت است که همواره می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند چه می خواهند»!
امام علی (ع):
هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد؛
زیر لگد دشمن بیدار می شود.
(غررالحکم ص -422)
زنگ زدم باهاش درباره اینکه با ابعاد و شرایط اتاق کمد دیواری رو چطوری بزنیم خوبه و چهارچوب فلزی یا از جنس MDF و ... مشورت کنم (کاملا فنی، نه از لحاظ ظاهر و جنس و ... ).
جوابی که بهم داده:
ببین دیگه چطوری خوبه!
زیاد پیش میاد که ملت برای فرار از زیر بار مسئولیت از راهنمایی و کمک فرار کنند.
خب مثلا من خودم نمی دونستم اونی که خوب هست رو باید انتخاب کنم آیا؟
یا مثلا وقتی می خواستم خونه رو بخرم ملت بجای دادن راه حل عملی بهم، پیشنهاد می دادند که " ان شا الله درست می شه". خب بجای اینکه بندازی گردن خدا خودت هم آستین بالا بزن بیا کمک. "ان اشا الله درست می شه" که نشد حرف، اگر این "ان شا الله درست میشه" برات هزینه داشت احتمالا از اون هم دریغ می کردی.
کافی است لحظه ای خود را بجای طرف مقابل بگذاریم.
ساعت 3 امتحان دارم و من هنوز ...
با تقریب خوبی می شه گفت هیچی نخوندم. نه اینکه نخونده باشم، برای این امتحان خوندن فایده ای ندارد.
استاد گفته یا امتحان بدید یا پروژه و یا ترکیبی از این دو.
با توجه به رزومه ای که از استاد سراغ دارم با تقریب خوبی می تونم بگم که اگر امتحان بدم نمره کامل نمیشم.
به همین خاطر تمام تخم مرغ هام رو چیدم توی سبد پروژه، یا نمره کامل یا هیچی!
پروژه اش رو انجام دادم، به همین خاطر امتحان زیاد برام مهم نیست. البته نمی شه روی پروژه قمار کرد، استاده دیگه دست خودش نیست، یه وقت دیدی حال کرد و زد زیر میز و تمام کاسه و کوزه هات رو به هم ریخت. مثلا یهو تصمیم بگیره نمره پروژه رو به صفر میلش بده یا اصلا تصمیم بگیره از پروژه م خوشش نیاد.
لوستر فروشی زنگ زده که بیاین لوسترهاتون رو بردارید ببرید، دیگه نمی خرمشون.
دیشب بهم می گفت که شماره حساب بده پولش رو بریزم به حسابت!
شوخی خوبی بود خدا!