طرف بعد مدتها زنگ زده که مثلا حال منو بپرسه.
خوشحال از اینکه بالاخره یکی یادش افتاد که بعد پدرم "من و مادرم" زنده هستیم.
بعد سلام و احوال پرسی می گه: به مادرت زنگ می زنیم گوشیش خاموشه، خونه مادر بزرگت هم که تلفن رو بر نمی دارن...
من: کی زنگ زده بودید؟ حتما شارژ گوشیش توم شده. الآن که روشنه چون نیم ساعت پیش باهاش صحبت می کردم!
ایشون: نمی دونم، حتما نمی خواد با ما صحبت کنه که جواب تلفن رو نمی ده! (می فهمی خاموش بودن گوشی به چه معناست؟)
ایشون: حتما مرتب می ری شهرستان که مادرت رو ببینی؟ خودت رو درگیر نکن، به درسات برس، این (مادرت) هم یکی مثل بقیه، مردم مگه شوهرشون نمی میره؟
ایشون: از طرف من حتمااا به مادرت سلام برسون، یادت نره هااا.
پرانتز باز
حاج خانم زنگ زدی حالم بگیری [جمله ایهام داشت] ؟
فکر کنم یه حداقل IQ ی دارم که بفهمم داری الکی بهونه میاری!
لطفا کم کاری خودت رو دوش اینو اون ننداز.
حتما شارژش تموم شده و خاموش بوده، گوشیش که تا ابد خاموش نمی مونه. مادربزرگم هم حتمااااااااااا شماره شما رو حفظ ه و وقتی می بینه شما دارید زنگ می زنید بر نمی داره. اون بنده خدا شماره منو هم به زور حفظ ه چه برسه به شما که سالی نیم بار هم زنگ نمی زنید.
از اونجایی که مرتب به گوشی مادرم زنگ می زنم می دونم کی گوشیش خاموش بوده، آخرین باری که خاموش بوده مربوط میشه به سه چهار روز قبل.
آره مرتب می خوام بهش سر بزنم تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
سلام برسون یعنی اینکه من دیگه زنگ نمی زنم! به درک!!!