سلام
هرچه زودتر باید سنگ قبر پدرم رو آماده کنم.
شعر یا نوشته خوب برای سنگ قبر چی سراغ دارید؟
درسته که پدرم فوت کرده
درسته که بدبختی مثل مور و ملخ از سر و کولم بالا می ره
درسته که حال مادرم اصلا رو براه نیست
همه اینا درستن اما
اینم درسته که " اگه نگیم نخندیم پیاز میشیم میگندیم"
من: احتمالا زن دومش بوده.
رفتم شناسنامه باطل شده پدرم رو از ثبت احوال گرفتم، دو تا سوراخ به همراه مهر "فوت شد" در تمام صفحاتش. خیلی تلخ ه. روزای اول وقتی میشنیدم کسی میگفت "خدا رحمتش بکنه" عصبانی میشدم و میخواستم سرش داد بزنم که "پدر خودت فوت شده مردک، حرف دهنت رو بفهم". یا وقتی کسی می خواست خاطرهای تعریف بکنه شروع می کرد که بگه "خدا بیامرز آقا..." انتظار هر اسمی رو بعد از آقا داشتم غیر از اسم پدرم، یعنی وقتی کسی این ترکیب واژگان رو بکار میگرفت چند لحظه هنگ میکردم که کی رو داره میگه. الآن ش هم نمیخوام باور کنم، نمیتونم باور کنم.
خلاصه شناسنامه به دست رفتم خونه و برای اینکه بار درام قضیه رو کم کنم گفتم: مامان مشتلق بده؟
مامان: چیه؟ چی شده؟
من: امروز اثبات شد که بابا زن دیگهای نداشته.
مامان: فکر کردم بابات زنده شده.
مامان: چرا بابات به خوابم نمیاد؟ چرا نمیاد بگه چیکار کنیم چیکار نکنیم؟ دلم براش تنگ شده.
من: تو رو میخواد چیکار وقتی حوریها هستند!
دلم یک بغل بابا میخواهد.