روز مثبت
دانشجویی:
بعضیام دست خودشون نیست...
خدای انژری اند
استادم رو می گم. صبحی بهم ایمیل زد که به چه نشسته ای؟ موتور آوردم بیا و ببینش.
بعد از حدود دو ماه رفتم پیشش...
کلی انرژی + داده بهم
نشسته بودیم داشتیم درباره موتوره صحبت می کردیم که به نظر شو یش زنگ زد.
خبر اکسپت شدن مقاله شون رو داد. قرار بر این شد.
از بنده هم بخاطر خوش قدمی م تشکر ویژه ای به عمل آمد.
امروز کوئیز داشتم که به نظرم خیلی گلابی بود.
معلمی:
امروز آزمایشگاه هم داشتم. با اینکه هیچ سنسی نسبت به آزمایش نداشتم اما خدا رو شکر آزمایش با خوبی و خوشی تموم شد، به عبارتی بچه مردم رو نکشتم.
کارمندی:
امروز در کل به خوبی و خوشی تموم شد. فقط یه درد سر جدید برام درست که اون هم این که چهارشنبه باید برم اهواز. سفر کاریه
سفر لغو شد و موند برای هفته بعد.
دیشب:
دخترخاله و همسر محترم با کلی خوراکی و غذا اومدند خوابگاه. توشون تمر هندی هم بود :)))
بردمشون خونه رو نشون دادم. هواش اونجا از شبیه هوای ولایت ماست.
در ضمن کابیت هم خواستید می زنیماااا !